سلام

هر وقت محرم از راه میرسه یه سوالی که ذهن منو خیلی به خودش مشغول کرده، پر رنگتر میشه و منو در گیر خودش میکنه. و سوال اینه که اگر من زمان امام حسین علیه السلام بودم چی کاره بودم. آیا حضرت رو یاری میکردم یا در بهترین شرایط اگرم در سپاه عمر سعد نبودم، بی طرف بودم؟

بعضی وقت ها میگم نه مگه میشه صدای "هل من ناصر" و "هل من معین" آقا رو بشنوی و کاری نکنی؟ مگه میشه گریه های فرزند شش ماهه از تشنگی بگوش آمدم بخوره ولی دست روی دست بذاره؟ همیشه دوست داشتم بودم کربلا و یاری می کردم، همون طور که تو دعا های ما هست که "یا لیتنی کنت معک فافوز فوزاً عظیما". 

ولی به نظرم قضیه به این سادگی ها نیست. گذشتن از جون حتی زمانی که بدونی هدفت درسته کار هر کسی نیست. من هنوز از ساده ترین مسائل نفسانیم نمیتونم بگذرم، چطور می‌تونم به جایی برم که می‌دونم برگشتی در اون نیست. این معما همچنان لا ینحله برام. شاید از یه جهت خوبه که من کربلا نبودم  تا در بهترین شرایط با کمک نکردن به امام زمانم شقی دو عالم نشم.

خدای تو عاقبت من رو ختم بخیر کن، من رو راضی به اونچه رضای تو  و تمایلاتم رو به سمت خودت قرار بده.

یاد این جمله شهید آوینی افتادم:

"و کربلا را تو مپندار که شهری ست در میان شهرها و نامی ست در میان نام ها...

نه! ... کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست...

کربلا ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر..."